قلقلک با طعم خنده【ツ】

-—لطفا با اخم وارد شوید-—

قلقلک با طعم خنده【ツ】

-—لطفا با اخم وارد شوید-—

اخر عاقبت زرنگ بازی

ماجرای یه بابا از زبون خودش...
.
.
.
.
با کلی مکافات مریم و راضی کردم بردم خونه ...
داشت یخش آب می شد ، لباسامو کم کم داشتم در میاوردم که دیدم هی زنگ خونه رو میزنن‌!
منم محل ندادم ...
10 دقیقه گذشت یهو دیدم از در و دیوار داره مامور میریزه تو !
دیدم یارو پشت بلند گو داره میگه " هیچ راه فراری نداری ، اینجا در محاصره کامله .. دستاتونو رو سرتون بذارید بیاید بیرون "
گرخیده بودیم !
اومدن مارو دستبند زدن و بردن سوار ماشین کردن ..
دیدم طرف داره
به بیسیم میگه
" سرهنگ گرفتیمشون ، منتها شما گفته بودید مورد پلاک 30 قاچاقچی عتیقه هستن ، اینجا یه باند فساد و فحشا بود که " !
داشتم فک می کردم پلاک ما که 32 بود که ، یهو یاد حرف هفته قبل بابام افتادم که می گفت :
" این همسایه بغلی که هر 6 ماه یه بار میاد ایران ، فقط 2 ماه یه بار یکی و میفرسته قبضاشو ببره پرداخت کنه !
بذا پلاکارو عوض کنم قبضامونو جا به جا بدن ، اونم که عین خیالش نیست !!
نظرات 5 + ارسال نظر
مهدی چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 15:29 http://mehdi-ch.blogsky.com

زرنگ بازی اینقد دلم میخواد ی بار واقعاً ی داستنا پلیسی تو زندگیم رخ بده
حال کردی ها

زنده باشه مهدی جان دیگه هر کی خربزه میخوره پای لرزش باید بشینه دیگه اینجرویاس امید که ما همه انسان ها به فکر تیز بازی نباشیم و اصلاح بشیم
ولی از این حرفا بگذریم عرضم خدمتت که این ماجرا یه بابایه دیگه به زبون خودشه نه برا بنده ولی خب محبت کردی اومدی بازم را گم کن این ورا بیا..

سامان پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 15:18 http://tavane-divanegi.blogsky.com

سلام دادا کسری
راستش گره ابروهام کور نبود یه کوچولو ناراحت بودم که به لطف شماخندیدم مرسی دادا

ممنون از محبت این دوست عزیز ما سامان جان که اومد و ما شما دوستای عزیز رو که هی میخندین رو بیشترترم دوست داریم
ما برا شما دوستان و الخصوص سامان جان عزیز ارزویه موفق همراه با لبخند میکنیم امید که هیچ وقت دمق نباشید و تا باشه از ای لبخنده ها باشه...

لیلی پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 15:26 http://sara1246.blogsky.com

سلام دوست عزیز وب جالبی داری . با عنوان جالب

من هم به نوبه خودم ایام سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین را به شما تسلیت می گویم .
التماس دعا

سلام لیلی جان متشکر بنده هم یه دنیا سپاس از شما که اینجا حضور پیدا کردید.
چشم حتما، بنده هم این ماه عزیز رو به شما و خونواده و دوستان تسلیت عرض میکنم انشالا که بتونیم نهایت استفاده رو از این ماه خجسته ببریم و از یاد و دعای دوستان غافل نشیم...

لیلی پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 15:56 http://sara1246.blogsky.com

باز محرم شد و دلها شکست
از غم زینب دل زهرا شکست.
باز محرم شد و لب تشنه شد
از عطش خاک کمرها شکست.
آب در این تشنگی از خود گذشت.
دجله به خون شد دل صحرا شکست.
قاسم و لیلا همه در خون شدند،
این چه غمی بود که دنیا شکست؟

احسنت بر این قلم زیبا بود
ممنون از محبت شما دوست عزیز...

mohamad جمعه 3 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:59 http://www.shanc.blogsky.com

oh
ajab shanse topoli!

چه عرض کنم حالا هی شما دوستان دمق باشید نق بزنید بگید شانس ما بده ، یه نیم نگاهم به اطرافتون بندازین بد نیستا
شانس یعنی این.....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد