قلقلک با طعم خنده【ツ】

-—لطفا با اخم وارد شوید-—

قلقلک با طعم خنده【ツ】

-—لطفا با اخم وارد شوید-—

دختر باهوش

دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت :
مامانم گفته چیزهایی که تو این لیست نوشته بهم بدی ، اینم پولش
بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشنه شده در کاغذ رو فراهم کرد و به دست دختر بچه داد ، بعد لبخندی زد و گفت :


چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش میدی ، میتونی یه مشت شکلات بعنوان جایزه برداری


ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد ، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات ها خجالت میکشه گفت :


دخترم خجالت نکش بیا جلو خودت شکلاتهاتو بردار


دخترک پاسخ داد : عمو نمیخوام خودم شکلاتها رو بردارم ، نمیشه شما بهم بدین ؟


بقال با تعجب پرسید ؟


چرا دخترم ؟ مگه چه فرقی میکنه ؟


و دخترک با خنده ای کودکانه گفت :

" آخه مشت شما از مشت من بزرگتره !! "

نظرات 4 + ارسال نظر
دریا چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 23:06 http://azjensebaran.blogsky.com

سلام
خیلی قشنگ بود...
چه دختر کوچولوی زرنگ و با هوشی بود!

دخترم دخترای جدید.......

darya چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 23:33

سلام
خیلی قشنگ بود...
چه دختر کوچولوی زرنگ و با هوشی بود!

دریا چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 23:49

سلام
خیلی قشنگ بود...
چه دختر کوچولوی زرنگ و باهوشی بود!

الان با تمام وجود درک کردم که ایقده این داستان قشنگ بوده که گفتی تا سه نشه بازی نشه هر سه تا نظرت یکی بود....

راستی بازم یادم رفت اول بگم سلام چوطورین؟

مهسا جمعه 23 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 00:39 http://maheshabham.blogsky.com

ای دخترک شیطووووووووووووون
دوست داشتی به ماهم سر بزن خوشحال میشیم

حتما سر میزنم مگه میشه یه باحال پیدا بشه من بهش سر نزنم از اون حرفا بوداااا ایقده سر میزنم که صابخونه بشم....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد