قلقلک با طعم خنده【ツ】

-—لطفا با اخم وارد شوید-—

قلقلک با طعم خنده【ツ】

-—لطفا با اخم وارد شوید-—

یکمی بخند

دقت کردین اگه اسمت میرزا پشمک الدین گل کلمیان هم باشه
وقتی میخوای ایمیل درست کنی
میگه قبلا با این اسم ساخته شده؟

همیشه فکر میکنم یه چیزی تو یخچال هست و من ازش بی خبرم!!!
ولی هرچی میگردم پیداش نمی کنم....
شماچطور؟

قدیما مراسم خواستگاری برای این بود خونواده ها دختر پسر رو بهم نشون بدن
الان برای اینه که دختر و پسر خونواده هاشونو بهم نشون بدن!!

مادر شوهر ها میگن : عروس مثل لیمو شیرینه اولش شیرینه ،آخرش تلخه !
ولی لیمو شیرین تا زمانی شیرینه که کارد به جیگرش نخورده باشه.

آموزش سریع تفاهم در زندگی مشترک
برای خانوم‌ها:
هیچ وقت با هیچ مردی بحث نکنید... بلافاصله گریه کنید!!!
برای آقایون:
هیچ وقت با خانوم‌ها بحث نکنید... بلافاصله ببوسیدشون!!!

ما که هرجایی دهَنمـــون سرویس میشه میگن امتحان الهیــه !!
اگه اینجوری باشه که من دیگه دکترای الاهیات گرفتم...

قضاوت سریع‎

جایی که زنها باید به شوهرانشون اعتماد کنن

زنه دیروقت به خونه رسید آهسته کلید رو انداخت و درو باز کرد و یکسر به
اتاق خواب سر زد
ناگهان بجای یک جفت پا دو جفت پا داخل رختخواب دید
بلافاصله رفت و چوب گلف شوهرش رو برداشت و تا جایی که میخوردند ان دو را
با چوب گلف زد و خونین و مالی کرد.
بعد با حرص بطرف اشپزخانه رفت تا ابی بخورد
با کمال تعجب شوهرش را دید که در اشپزخانه نشسته است.
شوهرش گفت سلام عزیزم!
پدر و مادرت سر شب از شهرشون به دیدن ما اومده بودند چون خسته بودند
بهشان اجازه دادم تو رختخواب ما استراحت کنند

راستی بهشون سلام کردی؟؟؟

ماجرای دختر ترشیده

دختر ترشیده ای تا صبح خفت/صبح خوابش را به مادر بازگفت


خواب دیدم خانه نورانی شده/کوچه سرتاسر چراغانی شده


شربت و شیرینی و گل داشتیم/زیر ابروهای خود برداشتیم


سفره عقد و نبات و خنچه بود/صورتم خوشگل تر از یک غنچه بود


در لباسی توری و گلدار و ناز/آستین٬ پُرچین و گردن٬ بازٍ باز...


مادرش زد بر سر او٬ تند گفت:"/ ول کن این الفاظ نامربوط و مفت!


وصف اندام و سر و وضعت نگو/نیست این جا جای هر راز مگو!


جای طنز و شوخی است این جا عزیز!/آبروی شعر طنزش را نریز!


الغرض! آخر چه شد؟ این را بگو/ول کن این وصف تمام و مو به مو!


دخترک وا رفت اما جا نزد/گفت: " آره! می گفتم...(خب قافیه نیومد چی کار کنم؟!)


در کنارم یک جوان قد بلند!/خوش قیافه٬ زلف ها مثل کمند!


البته از من که خوشگل تر نبود!/با کت و شلوار طوسی کبود


دست در دستان هم توی اتاق/از شرار عشق هر دو داغ داغ(!)


(مادرش یک بار دیگر اخم کرد/دخترک فهمید و رویش گشت زرد)


الغرض من یافتم یک شوهری/جفت خوبی٬ هم نفس٬ یک همسری


گفت مادر: "دختر زیبای من!/ای سی و شش سال تو همپای من!


آن چه دیدی خواب خوش بود و پرید/کاش می شد شوهر از دکان خرید!


کم شده شوهر در این دنیای پست/دختر ترشیده اما هست٬ هست


مثل تو صدهاهزاران دختر است/چشمشان از صبح تا شب بر در است


آه! اما نیست یک اسب سفید/شاهزاده؟ کو؟ کجا؟ اصلاْ که دید؟!


صبر کن شاید بیاید٬ غم  مخور/!لااقل هر ساعت و هر دم مخور!

تفاوت خوابیدن زن و مرد و یک نتیجه گیری واقعی

مامان و بابا داشتند تلویزیون تماشا می کردند که مامان گفت : من خسته ام و دیگه دیروقته، میرم که بخوابم
مامان بلند شد، به آشپزخانه رفت و مشغول تهیه ساندویچ های ناهار فردا شد، سپس ظرف ها را شست،
برای شام فردا از فریزر گوشت بیرون آورد، قفسه ها رامرتب کرد، شکرپاش را پرکرد، ظرف ها را خشک کرد
و در کابینت قرار داد و کتری را برای صبحانه فردا از آب پرکرد.
بعد همه لباس های کثیف را در ماشین لباسشویی ریخت، پیراهنی را اتو کرد و دکمه لباسی را دوخت.
اسباب بازی های روی زمین را جمع کرد و دفترچه تلفن را سرجایش در کشوی میز برگرداند.
گلدان ها را آب داد، سطل آشغال اتاق را خالی کرد و حوله خیسی را روی بند انداخت.
بعد ایستاد و خمیازه ای کشید.
کش و قوسی به بدنش داد و به طرف اتاق خواب به حرکت درآمد، کنار میز ایستاد و یادداشتی برای معلم نوشت،
مقداری پول را برای سفر شمرد و کنارگذاشت و کتابی را که زیر صندلی افتاده بود برداشت.
بعد کارت تبریکی را برای تولد یکی از دوستان امضا کرد و در پاکتی گذاشت،
آدرس را روی آن نوشت و تمبرچسباند ؛ مایحتاج را نیز روی کاغذ نوشت و هردو را درنزدیکی کیف خودقرارداد.
سپس دندان هایش را مسواک زد.
باباگفت : فکرکردم ، گفتی داری می ری بخوابی و مامان گفت : درست شنیدی دارم میرم.
سپس چراغ حیاط راروشن کرد و درها را بست.
پس از آن به تک تک بچه ها سرزد، چراغ ها راخاموش کرد، لباس های به هم ریخته را به چوب رختی آویخت،
جوراب های کثیف را درسبد انداخت، با یکی از بچه ها که هنوز بیداربود و تکالیفش را انجام می داد گپی زد،
ساعت را برای صبح کوک کرد، لباس های شسته را پهن کرد، جاکفشی را مرتب کرد و شش چیز دیگر
را به فهرست کارهای مهمی که باید فردا انجام دهد ، اضافه کرد . سپس به دعا و نیایش نشست.
در همان موقع بابا تلویزیون راخاموش کرد و بدون اینکه شخص خاصی مورد نظرش باشد
گفت من میرم بخوابم و بدون توجه به هیچ چیز دیگری ، دقیقاً همین کار را انجام داد!

نتیجه گیری:
۱- مردها همیــشه کارهایشان را درست و به موقع انجام می دهند و
وقتی تلویزیون نگاه می کنند قبلا کارهای دیگرشان را انجام داده اند.
ولی زنها بسیار بی برنامه و نامرتب هستند.
در صورتیکه کلی کار نکرده دارند نشسته اند و تلویزیون نگاه می کنند.
۲- مردها بسیار راســتگو هستند.
ولی زنها دورغگو هستند و بجای اینکه بگویند من می روم
کارهای نکرده ام را انجام بدهم الکی می گویند من مـیروم بخوابم.

این نتیجه گیری برای زدن مشــت محکم بر دهان کـسانی بود
که میخواستند با نوشتن این مــتن بگویند زنها از مردها بــهترند.

شیوه ی مخ زدن در کشورهای مختلف‎

فرانسه
پسر: بن ژور مادام! حقیقتش رو بخواید من از شما خوشم آمده و میخواهم اگر افتخار بدید با هم آشنا شیم !
دختر: با کمال میل موسیو !

ایتالیا
پسر: خانوم من واقعا شمارو از صمیم قلب دوست دارم و بسیار مایلم که بیشتر با شما آشنا شم!
دختر: من هم از شما خوشم اومده و پیشنهاد شمارو با کمال میل می‌پذیرم !

انگلیس
پسر: با عرض سلام خدمت شما خانوم محترم!
خانوم من چند وقت هست که از شما خوشم اومده می میخوام اگه مایل باشید باهم باشیم!
دختر: چرا که نه؟ می‌تونیم در کنار هم باشیم!

ایران
پسر: پیــــــــــــــــــس ... پیس پیس ... پـــــــــــــــــــــــی ــــــــــــــــس ... پیییییییییییییس ... ســــــــوووووووو ... ســــــــــوووو ... ســــــــــــس ... ســــــــــــــــــــــــ ـــــــــــس ... پــــــــِـخخخخخخخخخ ... چِــخـــــــــــــــه ... هووووووی با تواما! بیا شماره مو بگیر بزنگ !
دختر: خفه شو! کثافت عوضی! مگه خودت خوار و مادر نداری راه افتادی دنبالِ ناموس مردم، بی‌ناموس! شماره تو می‌گیرم فقط واسه این‌که شرّتو زود کم کنی! ساعت 10 زنگ می‌زنم